جامعه شناسان ناآرام Unrestfull Sociologists
بخش دوازدهم
اگوست کنت Auguste Comte
حسین شیران
فرانسه در روزگارانی که کنت در آن می زیست از هر نظر شرایط خاص و عجیب و استثنایی را از سر می گذراند؛ تحت این شرایط بود که کنت در طول دوره زندگانی نسبتاً کوتاهش هر سه نظام سلطنتی و جمهوری و دیکتاتوری را تجربه کرد چرا که در یک دورۀ تاریخی کوتاه فرانسه چندین بار میان طرفداران این سه نظام دست بدست شد. ... از سال 1848 با سرنگون شدن بوربونها و برچیده شدن نظام سلطنتی، دورۀ جمهوری دوم آغاز شده بود و لویی ناپلئون رییس این جمهور بود اما لویی ناپلئون کسی نبود که به ریاست جمهوری قناعت کند، او در دسامبر 1851 با یک کودتای نظامی نظام پارلمانی را که برای او کاملاً غیر قابل تحمل شده بود از هستی ساقط کرد و رسماً برقراری نظام امپراطوری را اعلام کرد و اینگونه شد که فرانسه بار دیگر از نظام جمهوری به نظام دیکتاتوری سقوط کرد! ...
کنت که پیش از این از انقلاب فوریه و به قدرت رسیدن ناپلئون سوم حمایت کرده بود در یک اقدام عجیب امپراطور شدن او را هم تأیید کرد! گویا دوران آزادی خواهی و جمهوری خواهی کنت هم همراه با ایام جوانی اش سپری شده بود و حالا سر پیری محافظه کاری اش کاملاً گل کرده بود! البته او همچنان به شعار معروف اثباتگرایانه اش یعنی "نظم و پیشرفت" (Order and Progress) پایبند بود اما چیزی که بود این بود که او حالا بیشتر بر طبل حفظ نظم می کوبید تا کسب پیشرفت؛ سر و صدایی هم که از این کوبش برپا بود چیزی نبود که قابل پنهان کردن باشد! ...
در هر صورت تأیید کنت از کودتای لویی ناپلئون هم همچون گرایشش به مذهب برای او سنگین تمام شد چرا که با این عملِ او آخرین بازمانده از یاران و پیروان آغازینش هم از پیرامونش پراکنده شدند؛ بویژه امیل لیتره که تا اینجای کار با وجود تمام نارضایتی ها در کنار او مانده بود و باز هم به حمایتهای مالی اش از او ادامه داده بود اما با این اقدام کنت دیگر طاقتش طاق شد و از دوستی و حمایت کنت انصراف داد و از انجمن پوزیتیویستها هم رسماً کناره گیری کرد! ... حالا دیگر انجمن پوزیتیویستها از وجود افراد خاص و سرشناس خالی شده بود و تنها کنت مانده بود و جمعی از پیروان و مریدان جدیدش که عموماً از زنان و از کارگران تشکیل شده بودند. کنت سرانجام با گفتن این که "روشنفکران مخاطبان ناپایدارند" از پراکنده شدن یاران و دوستان سرشناسش از پیرامونش اظهار گله کرد! با اینحال سعی کرد کناره گرفتن آنها را چندان جدی تلقی نکند.
او دیگر در حلقۀ مریدان پر شور و شوقی قرار داشت که اگرچه از سطح سواد و پایگاه اجتماعی بالایی برخوردار نبودند اما تا آنجا حب و حرارتی داشتند که کنت در میان آنها احساس تنهایی نکند! آنها بعنوان پیام آور دین انسانیت به او نگاه می کردند و به او و دینش اعتقاد راسخی داشتند و جالب اینکه کنت هم به آنها اعتقاد پیدا کرده بود؛ او می گفت اینها فیلسوفان حرفه ای نیستند اما بهتر از این روشنفکران بدآموخته، روح فلسفه و دین جدید را درک می کنند! ... در کل در این روزگار وضعیت پیچیده ای در کاروان اثباتگرایان بوجود آمده بود! بیرونیها که همان اثباتگرایان دیروز بودند کنت و پیروان جدیدش را منحرف و دیوانه خطاب می کردند و اینها که حالا خود را اثباتگرایان تام و راستین می دانستند متقابلاً آنها را گمراه و سرگردان تلقی می کردند.
با تمام این اوصاف کنت فارغ از این کش و قوسها رسماً داشت برای خودش پیامبری می کرد و در راستای گسترش دینش هر روز مخاطبان جدیدی را به دین خود فرا می خواند. او گوشش به بد و بیراه جداگشتگان هیچ هم بدهکار نبود چرا که یقین داشت راهی که انتخاب کرده است راهی درست و مقرون به حقیقت است و روزی دینش دین همه بشریت خواهد بود. گواه این گفته یک نامۀ تاریخی از اوست که در تاریخ 22 آوریل 1851 به آقای تولوز (Tholouze) ارسال کرد؛ او در این نامه با یک اعتماد بنفس مثال زدنیی نوشت: "من یقین دارم که پیش از سال 1860 پوزیتیویسم را بعنوان تنها مذهب واقعی و کامل در کلیسای نتردام تبلیغ خواهم کرد"!
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسان ناآرام, اگوست کنت
[ پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]