🌓 معنای زندگی 1
پاییز سال 1930 ویل دورانت در باغ خانهاش در لیک هیل نیویورک مشغول گردآوری برگهای زمین ریخته بود که مرد جوان خوشپوشی به او نزدیک شد و گفت که میخواهد خودکشی کند مگر آنکه ویل دورانتِ فیلسوف، دلیل محکم و معتبری به او بدهد که این کار را نکند! ...
ویل دورانت را دیگر همه میشناسیم، یعنی روا نیست که نشناسیم، خالق آثار ارزشمندی همچون «تاریخ تمدن» (یازده جلد)، لذات فلسفه، تاریخ فلسفه، تفسیرهای زندگی و ...؛ 1968 برندۀ جایزۀ پولیتزر و 1977 برندۀ مدال آزادی؛ همو که درکنار همۀ شناختهای ارزندهاش، ما را هم شناخت و به دنیا هم شناساند؛ همو که در یک رشته سخنرانی در دانشگاه کلمبیا در دهۀ 1950 پیرامون ادبیات ایران، فردوسی را پدر میهنپرستان جهان معرفی کرد و بلند در گوش جهانیان خواند که در میهنپرستی همتای فردوسی نه به دنیا آمده و نه خواهد آمد! بر ماست دستکم قدر شناختی که او از ما داشت ما نیز او را بشناسیم! ...
در هر حال، آن سال که مرد خوشپوش به ویل دورانت مراجعه کرد تا دلیل محکمی برای زنده ماندن و زندگی کردن به او بدهد و گرنه خود را خواهد کشت، ویل خود 45 سال داشت؛ «تاریخ فلسفه» و «لذات فلسفه» و چندی دیگر از آثار معروفش را نوشته بود و کار نوشتن «تاریخ تمدن» عظیمترین و عزیزترین اثرش را هم شروع کرده بود؛ اما با این همه ویل آن روز نتوانست این دلیل را به او بدهد! این را هر دو طرف خوب دانستند؛ ویل بعدها خود نوشت: "او رفت در حالی که کاملا معلوم بود دلیلهای من تأثیری روی او نگذاشته بودند! نمیدانم چه بلایی سرش آمد"! ...
ادامه دارد ...
@Hossein_Shiran
https://t.me/orientalsociology
برچسبها: معنای زندگی ویل دورانت, تاریخ تمدن تاریخ فلسفه, لذات فلسفه تفسیرهای زندگی, ادبیات فارسی فردوسی
[ شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]