جامعه شناسی شرقی
بخش هفدهم: موضوع و معنا و مفهوم علم جامعه شناسی
حسین شیران
دانستن موضوعاتی که علوم مختلف مورد مطالعه قرار میدهند کار دشواری نیست؛ در اغلب موارد میتوان آنها را بسادگی از همان عناوینی که برای نامیدن علم استفاده میشوند دریافت، البته این در صورتیست که عنوان علم از ترکیب معمول «موضوع Subject + شناسی logy» تبعیت کرده باشد در اینصورت هر آنگاه که ما عنوان علم را بر زبان میآوریم (مثلاً اخترشناسی، انگلشناسی، زمینشناسی، زیستشناسی، روانشناسی، جمعیت شناسی و یا همین «جامعه شناسی» خودمان) ناخودآگاه موضوع مورد مطالعة آن علم را هم بر زبان میآوریم و در غیر اینصورت- یعنی در صورتی که عنوان علم خود گویای موضوع مورد مطالعهاش نباشد (مانند تاریخ، اقتصاد، سیاست، فلسفه، فیزیک، شیمی و ...) اگرچه کار اندکی دشوارتر میشود اما به هر حال تعریف و توضیحی که از هر علم ارائه میشود کم و بیش مبیّن موضوع مورد مطالعهاش خواهد بود!
خوشبختانه علم «جامعه شناسی» جزو دستة نخست است یعنی که موضوعش خود از عنوانش پیداست به این قرار، ما هر آنگاه که عنوان این علم را بر زبان میآوریم مشخصاً به موضوع آن هم اشاره میکنیم. البته منظورم عنوان فارسی آن یعنی «جامعه شناسی» است و نه عنوان انگلیسیاش «Sociology»؛ چرا که قدر مسلم به این روشنی که در زبان فارسی موضوع مورد مطالعة علم «جامعه شناسی» در بیان تصریح و تنقیح میشود در زبان انگلیسی یا فرانسوی و یا شاید در زبانهای دیگر نمیشود، چون «Socio» الزاما به معنای «جامعه» نیست بلکه پیشوندیست که به هر اسم یا صفتی الصاق میشود تا بیانگر معنا و مفهوم جمعی یا اجتماعی در ارتباط با آن اسم یا صفت باشد در حالیکه «جامعه» اسم معین و مشخصی است در اشاره به موجودیت و واقعیتی عظیم که اجتماعی بودن تنها یک بعدی از ابعاد متعدد و متنوع آنست.
به باور من اگر که بجای «Sociology» عنوان «Societology» بکار میرفت آنوقت بود که بطور دقیق معادل عنوان فارسیاش یعنی «جامعه شناسی» میگشت و تنها در اینصورت بود که هر دو عنوان به یک اندازه بیانگر موضوع مورد مطالعةشان یعنی «جامعه Society» میبودند اما حالا که بهر شکل عنوان رایج این علم «Sociology» است و نه «Societology»، بجرأت میتوان گفت که عنوان فارسی این علم بمراتب کاملتر و گویاتر از عنوان خارجیاش است و این البته جای بسی خوشوقتی برای ما دارد بشرط آنکه تمام و کمال به آنچه خود بر زبان میآوریم ملتزم و متعهد باشیم و نه الزاماً آنچه که دست و پا شکسته از آنها میشنویم؛
چه اولاً آنها نظر به عنوان ابهامبرانگیزی که بکار بردهاند و باز میبرند (یعنی همین Sociology) معانی و مفاهیم متعدد و متنوعی برای این علم در نظر گرفتهاند و باز میگیرند که این معانی گاه باهم متناقض مینمایند- از اینرو بیخود و بیجهت هم نیست که هنوز هم که هنوز است عملاً نتوانستهاند بر روی معنا و مفهوم واحدی از آن متفق و متمرکز شوند، و بعد در مقام نظریهپردازی و مکتبسازی هم عملاً به فرقههای متعدد و متنوعی تقسیم شدهاند و باز میشوند و این البته نتیجة مستقیم آن برداشتهای مفهومی متعدد و متنوع از چیستی این علم بوده و است!
بهرحال بدیهیست وقتی هر کس معنا و مفهوم خاصی از این عنوان در نظر میگیرد- مثلاً یکی آن را «علم تجزیه و تحلیل مظاهر زندگی اجتماعی» میداند (اگوست کنت)، دیگری آن را «علم مطالعة وجدان جمعی» میداند (امیل دورکیم)، آن دیگری آن را «علم تفهمی کنش اجتماعی» میداند (ماکس وبر)، باز یکی دیگر آن را «علم مطالعة روابط انسانی» میداند (گئورگ زیمل) و باز یکی دیگر آن را «علم مطالعة گروه و رفتار افراد در گروه» میداند (ساموئل کنیگ)، و باز یکی دیگر آن را «علم مطالعة نظامهای اجتماعی» میداند (تالکوت پارسونز)، و باز یکی دیگر آن را «علم مطالعة پدیده های اجتماعی تام» میداند (ژرژ گورویچ)، و و و ... (حال بگذریم از اینکه اگر نه همه دستکم بخش اعظمی از مبانی و مباحث مطرح در جامعه شناسی له یا علیه مکتب «مارکسیسم» سازمان یافته است در حالیکه «مارکس» خود رسماً «جامعه شناسی» را «یک مشت جفنگیات» قلمداد میکرد! بله! «یک مشت جفنگیات»! بهر حال این هم برداشت مفهومی «مارکس» از این علم!!!)- با این تفاوتِ گاه بنیادیِ دیدگاهها کاملاً طبیعی و بدیهیست هر آن کاخ نظری که از خاک اینها برمیخیزد بسی متفاوت از هم باشند! مگر نه اینکه تفاوت در مبانی و مصالح به تفاوت در ابنیه میانجامد؟!
در هر صورت نعمت و رحمت خدا شامل حال آن کسی که نخستین بار در زبان فارسی، عنوان کامل و بالغ «جامعه شناسی» را برای عنوانِ ناکافی و ناکامل «Sociology» درنظرگرفت*. به باور حقیر ما اگر در این حوزه به این عنوان فارسی و معنا و مفهوم واضح و روشنی که از آن هم در ارتباط با خود علم و هم موضوع مورد مطالعهاش برمیآید اتکا و استناد کنیم بسی بهتر و بیشتر میتوانیم کارهای خود را پیش ببریم تا اینکه «چشمباز و ذهنبربسته» تنها به عنوان خارجی (یعنی Sociology) و معنا و مفهوم پرفراز و نشیبی که از آن برمیآید اتکا و استناد کنیم!
اگر آنها هنوز بر سر تعریف و مفهوم واحدی از این علم توافق نداشتهاند و ندارند مشکل خودشان است که یکی میگوید ما در قالب این علم باید کلیت جامعه را مطالعه کنیم! دیگری میگوید نه جامعه، بلکه نهادهای جامعه را! آن دیگری میگوید نه نهاد، بلکه گروهها را! دیگری میگوید نه گروه، که همین روابط زندگی روزمره را! ... من نمیدانم این سوشیو سوشیو Socio که اینها میگویند دقیقاً چیست و چقدر جا دارد که هر که از راه میرسد معنا و مفهومی دگر بر آن بار میکند؟! ...
و بعد نمیدانم چرا و چطور است که در این دنیای درندشت یکی پیدا نمیشود که سفت و سخت مقابل اینها بایستد و محکم بگوید: ای سران و بزرگان اقلیم علم! بالاخره تکلیف ما که همواره از جاهای دور جانِ گوشمان به حرفهای شماست(!!!) در برابر این طرح علمی که درانداختهاید چیست و ما سرانجام ذیل این عنوان پرطمطراق شما بطور مشخص چه چیز را باید مطالعه کنیم؟! اگر که قرار است کوه بکَنیم بفرمایید اسباب و اساس کوه کندن فراهم کنیم! یا اگر که قرار است نهری بکنیم بگویید اسباب و اساس نهر کندن را و یا که خیر اگر قرار بر کندن چاله چوله هست دیگر چه جای اینهمه داد و فریاد است! بگذارید هرکس هر کجا و هر طور که میخواهد برود چاله چولههایش را بکند! و حال بگذریم از اینکه اینجا بدرستی جای پرسیدن این سؤال هم هست که اگر بنا بر چاله چوله کندن است اصلاً و اساساً چاله چوله کندن را چه نیاز به علم و عالم؟! ...
نقطة مقابل این، شما فارغ از معانی و مفاهیم متعدد و متنوعی که آنها تحت عنوان Sociology برای این علم در نظر میگیرند تنها به آنچه که ما خود در زبان خویش میگوییم متمرکز شوید و ببینید آنگاه که میگوییم «جامعه شناسی»، چقدر این عنوان خود به روشنی هر آنچه که در ارتباط با این علم باید بدانیم و بگوییم را بیان میدارد! تحت این عنوانِ مشخص شما دیگر تکلیفتان با خود و با علم مورد نظرتان کاملاً روشن است: باید بروید جامعة خود (و نه چیزی فروتر از این) را مطالعه کنید تا بدانید که اولاً دقیقاً چیست و بعد اصولاً چه باید باشد آنگاه با اتکا و استناد به این شناخت در راستای آنچه باید شد سازوکارهای عالمانة خود را در بستر جامعه جاری سازید! این اگر چه بیان کلیت کار است و بهر حال میدانم بیان کلیت آسان است اما بهر شکل همین خود به قدر یک پروژة کاری عظیم و باارزش و بااهمیت برای شناخت و ساخت و پرداخت، برنامه پیش پای شما میگذارد و اصولاً بغیر از این ما مگر چه انتظار دیگری از علم داریم و یا میتوانیم که داشته باشیم؟!
پایان بخش هفدهم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, اگوست کنت دورکیم وبر
[ پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۹۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]